عباد الرحمن
بندگان خاص خداوند رحمن آنها هستند که با آرامش و بیتکبر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنائی و بزرگواری میگذرند).
حکایت شده که روزی مالک اشتر از بازار کوفه می گذشت و پیراهن و عمامه ای زبر و کوتاه نشده به تن داشت .یکی از بازاریان او را دید.لباس او در نظرش خوار و حقیر آمد . به قصد اهانت به او ، چیزی شبیه به فندق را به سویش پرتاب کرد ؛
اما مالک ،بی اعتنا گذشت.
به آن مرد گفتند : این ، مالک اشتر ، یار و همراه امیر مومنان است .
مرد ، بر خود لرزید و به سوی مالک رفت تا از او معذرت بخواهد ؛ اما او را دید که به مسجد رفته و به نماز ایستاده است . چون نمازش به پایان رسید ، مرد بازاری بر پاهای مالک افتاد و آنها را می بوسید .
مالک گفت : این چه کاری است ؟!
گفت : از آنچه کردم ، معذرت می خواهم .
مالک گفت : ترسی نداشته باش . به خدا سوگند ، به مسجد نیامدم ، مگر به قصد آمرزش خواهی برای تو . 1
1) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 2 ( حکایت از کتاب حکمت نامه جوان آیت الله محمدی ری شهری برداشت شده است )
----------------------------------------------------------------------------------------------
العاقل یکفی بالاشاره
خدایا علمی که مرا یاغی و سرکش کند و حاصلش برایم عـــــــجـــــــب و کـــــــبــــــــر باشد را نمی خواهم . . . . . .
خدایا این روزها عده ای یاغی صفت ، می تازند بر اسلامت ، می تازند به حجاب واجب اسلامت
می تازند بر عقاید ثابت اسلام ، اما نمی دانند که ما می گوییم :
قالــــــــــوا سلامـــــــــــا
با سلام
به روزم با 15 توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی مومنانه